کد مطلب:301345 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

میلاد حضرت زهراء



یا حبذا من لیله المیلاد

الیلیه العشرین من جمادی


چه خوش است شب میلاد، شب بیستم جمادی.


میلاد بنت المصطفی الرسول

صدیقه طاهره بتول


میلاد دختر حضرت مصطفی رسول خدا، صدیقه و طاهره و بتول.


سیده انسیه حوراء

فاطمه زكیه زهراء


بانوی انسانی و حوریه بهشتی، فاطمه زكیه زهراء.


یا لیله سربها محمد صلی الله علیه و آله و سلم

اذ ولدت بنت النبی احمد صلی الله علیه و آله و سلم


چه خوش آن شبی كه محمد در آن خشنود شد در آن هنگام كه دختر احمد پیامبر خدا متولد شد.


میلادها سر قلوب البشر

لانها شفیعه فی المحشر


تولد او دلهای انسان ها را شاد كرد، زیرا او شفیعه محشر است.


و قرت العیون من ابناها

كذاك قرت عین من والاها


دیدگان فرزندانش روشن شد، هم چنین دیده هر كه او را دوست دارد و به ولایت پذیرفته است روشن گردید.


خدیجه بمكه ملیكه

كانت علی العریش و الاریكه


خدیجه ملك مكه است، كه بروی تخت و سریر نشسته است.


حقت لها لو فخرت مدی الزمن

ببنتها ام الحسین و الحسن




شایسته است كه برای همیشه به دخترش كه مادر حسین و حسن است مباهات كند.


نور الاله قد ضحی و اشرق

غصن النبی قد علا و اورق


نور خداوند درخشیده و روشن گشته، شاخه وجود پیامبر بالا رفته و برگ آورده است.


و اشرقت مكه بالانوار

و طیبه كذاك بالازهار


مكه با نورها درخشید و هم چنین مدینه طیبه با شكوفه های روشن گردید.


بكل الافاق ضیاوها ضحی

انار اطباق السموات العلی


در تمام كرانه های گیتی نورش پرتو افكنده و طبقات آسمان های بالا را روشن كرده است.


و نورها قد كان قندیل الضیاء

معلقا فی شاق عرش الكبریا


نور او چراغدان و قندیل روشن است كه بر ساق عرش خداوند بزرگ آویخته شده است. [1] .

1- محدث آگاه و خبیر، حائری گوید: به جان خودم سوگند، از دریافت و شناخت او مردمك دیده هر عارفی وامانده و از توصیف و برشمردن ویژگی هایش هر توصیف كننده و شمارشگری عقب مانده است، به فضائل گوناگونش همگی معترف و بر آستانه كعبه برتری هایش همگان عاكفند، خداوند متعال از توصیف فضل و بزرگواری او به كامل ترین عباراتی كه برای دیگران صاحبان نفوس قدسیه و نژادهای پاك و دارندگان اخلاق پسندیده و حمت های خدائی فراهم آورده تعبیر فرموده است، سپیده صبح پیامبری با طلعت پسندیده و چهره نورانیش درخشیده است، كمالات انسانیت و ملكات فضائل نفسانی را دارا است، گویا خمیر مایه


هستی او با آب زندگی و سرچشمه فضیلت در فردوس برین درهم آمیخته، او روشنی حقیقت و حقیقت راستی و نشانه دادگری است فرّ و شكوهش والا و نیكوئیش پیاپی است، در روز بیستم جمادی الاخری در سال پنجم بعد از بعثت دیده به جهان گشود. [2] .

2- محدث قمی گوید: حضرت فاطمه در روز بیستم جمادی الاخری در چهل پنج سالگی حضرت رسول متولد شد در این هنگام پنج سال از بعثت آن حضرت گذشته بود. [3] چنانكه از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهماالسلام روایت شده است، آغاز حمل حضرت خدیجه به فاطمه بدان گونه بود كه در شب معراج حضرت رسول از میوه های بهشتی از خرما و سیبش تناول فرمود، خداوند آنها را در صلب حضرت تبدیل به منی كرد، بعد از هبوط به زمین با خدیجه هم بستر شد و او به فاطمه حامله گشت، بنابراین فاطمه یك حوریه انسانی است و هرگاه كه رسول خدا مشتاق بوی بهشت می شد فاطمه را می بوئید و از او بوی بهشت و درخت طوبی را استشمام می كرد و به همین جهت بیش از حد معمول او را می بوسید تا جائیكه برخی از همسرانش كه نسبت به والائی مقام و ارج و مرتبه فاطمه شناختی نداشتند بر این كار ایراد گرفتند.

اگر بگوئید كه معراج حضرت رسول شش سال قبل از هجرت بوده و بنا به قولی دو سال بعد از بعثت بوده است با اینكه تولد حضرت فاطمه در سال پنجم بوده و این مطلب با هیچ یك از آن دو قول سازگار نیست؟.

در پاسخ می گویم: حضرت رسول فقط یكبار به معراج نرفته اند بلكه از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمود: حضرت رسول یكصد و


بیست بار به معراج برده شدند در هیچ یك از آن دفعات نبود مگر اینكه خداوند درباره ولایت علی و امامان بعد از او بیش از آن چه كه درباره دیگر فرائض و احكام فرموده بود سفارش كرد. [4] .

3- محدث قمی گوید: كناره گیری حضرت رسول به مدت چهل روز از حضرت خدیجه به خاطر آن بود كه آماده فراگرفتن هدیه و تحفه پروردگار جهانیان بشود و مقصود از این هدیه حضرت فاطمه بود چنانكه در زیارت آن حضرت وارد شده است كه می گوئیم:

«و صل علی البتول الطاهره... فاطمه بنت رسولك و بضعه لحمه و صمیم قلبه و فلذه كبده و التحیه منك له والتحفه».

یعنی و درود بفرست بر بتول پاك..... فاطمه، دختر پیامبرت و پاره تن، دل خالص و جگر پاره او و هدیه و تحفه ای كه از تو به آن حضرت رسید.

در این كناره گیری نشانه ای بر عظمت مقام حضرت فاطمه، بانوی بانوان جهان است بدان پایه كه بیان را یارای شرح آن نیست، شاید اختصاص میوه بهشتی به خرما و انگور به خاطر كثرت بركت آن دو و منافع بسیاری است كه از آنها حاصل می شود زیرا در دیگر درختان این همه منفعت و بركت نیست و با توجه بر اینكه این دو میوه از زیادتی گل آدم علیه السلام به وجود آمده اند، بعید نیست كه این خود اشاره به كثرت بهره و فایده این نسل پاك و بركت و زیادتی ذریه و فرزندان آنها داشته باشد، چنانكه انشاءالله در جای خود بدان اشاره خواهیم كرد. [5] .

4- حاج مولی محمد علی انصاری گوید: هنگامی كه زمان حامله شدن به فاطمه فرارسید جبرئیل به فرمان خداوند بر پیامبر نازل شده و به آن حضرت دستور داد كه از مردم كناره گیری كند و رفت و آمد با آنان


نداشته باشد و گوشه ای خلوت و بی رفت و آمد را برگزیند و به عبادت و پرستش الهی مشغول شود و حتی یك لقمه از غذاهای دنیوی نخورد و یك جرعه از این آبها نیاشامد بلكه مرتب روزه بگیرد و با خرما یا انجیر یا سیب افطار نماید، تا اینكه نطفه او از غذای بهشتی منعقد شد، بعد از آنكه اصل آن نطفه در شب معراج با خوردن آن میوه های پاكیزه شكل گرفته و موجود شده بود، بنابراین آن چه كه در نامگذاری او به «الانسیه الحوراء» گذشت. [6] .

5- از سلمان فارسی نقل شده كه گوید: بر حضرت فاطمه علیهاالسلام وارد شدم در حالی كه حسنین در پیش روی آن حضرت بازی می كردند، من از دیدار آن دو بسیار خوشحال شدم چیزی نگذشت كه حضرت رسول وارد شد، عرض كردم ای رسول خدا از افضلیت و مقام اینان به من بگوئید تا بر محبت خود نسبت به آنها بیافزایم، فرمود: ای سلمان، در آن شبی كه مرا به آسمان بالا بردند جبرئیل مرا در آسمان ها و بهشت خداوند گردش داد، در همان حال كه در قصور و باغها و ایوانهای بهشت گردش می كردم بوی خوشی به مشامم رسید، از آن بوی خوش به شگفت آمدم، گفتم: ای حبیب من، این بوی خوشی كه دیگر بوهای بهشت را تحت تاثیر خود قرار داده بوی چیست؟ گفت: ای محمد، این سیبی است كه خداوند متعال به دست قدرت خود از حدود سیصد هزار سال قبل آفریده و نمی دانیم كه از خلقت او چه چیزی را اراده كرده است، در همین بین كه مشغول مذاكره بودیم گروهی از فرشتگان را دیدم در حالی كه این سیب را با خود می آوردند جلو آمده و گفتند: ای محمد، پروردگار ما سلامت می رساند و این تحفه را به تو هدیه می دهد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من این سیب را گرفته و زیر بال جبرئیل قرار


دادم، هنگامی كه مرا به زمین آورد آن سیب را خوردم خداوند آب آن سیب را در پشت من قرار داد، با خدیجه دختر خویلد هم بستر شدم او از آب همان سیب حامله شد، خداوند به من وحی فرمود كه برای تو حوریه ای از جنس انسان متولد خواهد شد لذا نور را با نور تزویج كن، فاطمه از علی است، من او را در آسمان به همسری او درآوردم و یك پنجم زمین را مهریه او قرار دادم و از آن دو به زودی نسل و فرزندان پاكیزه ای بیرون خواهد آمد كه آنان چراغ بهشت خواهند بود، حسن و حسین، و از صلب حسین علیه السلام امامانی پدید می آیند كه كشته می شوند و خوار می گردند، وای به كشنده و خواركننده آنها.

6- از حضرت صادق از قول پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است كه فرمود: ای گروه مردم، آیا می دانید چرا فاطمه آفریده شده است؟. گفتند: خداوند و رسولش داناترند، فرمود: فاطمه حوریه ای انسانی است نه اینكه فقط یك انسان باشد، و فرمود: او از عرق و زَغَب جبرئیل خلق شده است، اصحاب گفتند ای رسول خدا، مساله بر ما پیچیده و مشكل شد، می فرمائید: حوریه انسیه است نه انسیه و بعد می فرمائید: از عرق و زَغَب جبرئیل! فرمود: هم اكنون برای شما توضیح می دهم، پروردگارم سیبی را از بهشت برای من هدیه فرستاد جبرئیل در حالیكه عرق كرده بود آن را به سینه چسبانیده و با خود آورده بود سیب نیز عرق كرده بود عرق آن دو با یكدیگر مخلوط شده در این حال برمن وارد شد و گفت: «السلام علیك یا رسول الله و رحمه الله و بركاته»، گفتم: علیك السلام یا جبرئیل، گفت: همانا خداوند سیبی را از بهشت برای تو هدیه فرستاده است، من آن را گرفته و بوسیده و بر دیده گذاشته و به سینه چسبانیدم.

سپس گفت: ای محمد، آن را بخور، گفتم: ای حبیب من ای جبرئیل، آیا هدیه پروردگارم خورده می شود؟ گفت: آری، مامور به خوردن آن


می باشی، آن را شكافته، نوری از آن درخشید، از درخشش آن نور ترسیدم گفت: بخور، آن نور منصوره فاطمه است، گفتم: ای جبرئیل منصور كیست؟ گفت: دختری است كه از صلب تو خارج می شود و اسمش در آسمان منصور و در زمین فاطمه است، گفتم: ای جبرئیل به چه مناسبت در آسمان منصوره و در زمین فاطمه نامیده شده است؟ گفت: از آن جهت در زمین فاطمه نامیده شده است كه شیعیانش از آتش و دشمنانش از دوستی او دور گشته اند و اینست فرمایش خداوند متعال در قرآن مجید كه می فرماید:

«و یومئذ یفرح المومنون بنصر الله» [7] .

كه مقصود یاری كردن حضرت فاطمه علیهاالسلام است.

بیان و توضیح:

زغب، موهای ریزی است بر پر جوجه و بودن حضرت زهرا از زغب جبرئیل به خاطر آنست كه سیب در زیر بال او بوده و در آنجا عرق كرده بود و یا بخاطر آنست كه مقداری از آن موهای ریز به سیب چسبیده و حضرت آن را تناول فرمودند. [8] .

7- از مفضل بن عمر روایت شده كه گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض كردم تولد حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه بود؟ فرمود: هنگامی كه خدیجه رضوان الله علیها با حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج كرد زنان مكه از وی كناره گیری كرده و او را از خود دور ساختند، نزدش نمی آمدند و بر او سلام نمی كردند و نمی گذاشتند كه هیچ زنی نزد آن حضرت بیاید، خدیجه از این موضوع ناراحت شده و احساس تنهائی نمود، بعد از آنكه به فاطمه


حامله شد او از درون شكم با مادر صحبت كرده و وی را دلداری داده و پایداری و صبر دعوت می كرد، خدیجه این موضوع را از رسول خدا پنهان می داشت تا اینكه روزی حضرت بر او وارد شده و شنید كه خدیجه با فاطمه سخن می گوید، پرسید، ای خدیجه با چه كسی سخن می گفتی؟ پاسخ داد كودكی كه در رحم دارم با من سخن می گوید و با من مانوس است، حضت فرمود: هم اكنون این جبرئیل است كه به من بشارت می دهد كه این مولود دختر و موجودی پاك و با بركت است، خداوند متعال نسل و ذریه مرا از او قرار می دهد و از نسل او امامانی در امت قرار خواهد داد كه بعد از پایان یافتن وحی او، جانشینانش در روی زمین باشند، خدیجه به همین گونه دوران بارداری را گذرانید، تا زمان وضع حمل فرارسید دنبال زنان قریش و زنان بنی هاشم فرستاد و از آنها كمك خواست تا در مراحل زایمان وی را كمك كنند، آنان در پاسخ او پیغام دادند كه تو برخلاف تذكرات ما عمل كرده و سخنان ما را نپذیرفتی و با محمد، یتیم ابوطالب كه مال و ثروتی نداشت و تهی دست بود ازدواج كردی و لذا در این شرائط به تو كمك نمی كنیم و نزد تو نخواهیم آمد، خدیجه از این برخورد غمناك شد، و در همین حالت چهار زن بلند بالا كه گویا از زنان بنی هاشم بودند بر او وارد شدند در آغاز از دیدار آنان نارحت شد، یكی از آنها به گفت: ای خدیجه غمگین مباش، ما فرستادگان پروردگار تو هستیم، ما خواهران تو می باشیم، من ساره هستم و این آسیه دختر مزاحم و همنشین با تو در بهشت می باشد و این مریم دختر عمران و این صفراء [9] دختر شعیب است، خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در كارهای مربوط به زنان به تو كمك كنیم یكی از آنان در طرف راست او دیگری در سمت چپ، سومی پیش رو و چهارمی پشت سر او نشستند، خدیجه فاطمه را


پاك و پاكیزه بر زمین نهاد بعد از آنكه روی زمین قرار گرفت نوری از وجودش درخشید كه تمام خانه های مكه را روشن كرد و در شرق و غرب جهان جائی باقی نماند مگر اینكه این نور در آنجا نیز درخشید، زنی كه پیش روی خدیجه نشسته بود فاطمه را برداشت و با آب كوثر شستشو داد و پارچه سفید را كه از شیر سفیدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بود، بیرون آورده یكی را بر بدن او پیچیده و دیگری را بر سرش انداخت بعد از او خواست كه سخن گوید، فاطمه لب به سخن گشود، و گفت:

«اشهد ان لا اله الا الله، و ان ابی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سید الانبیاء، و ان بعلی سید الاوصیاء و ان ولدی سید الاسباط».

یعنی گواهی می دهم كه جز «الله» خدائی نیست و پدرم فرستاده خدا و سرور پیامبران، شوهرم سرور جانشنیان و فرزندانم آقای نوادگان و اسباط می باشند.

بعد بر یكایك آنها سلام كرده و هر یك را به اسم خودش صدا زده، آنان بر چهره او تبسم كردند، حورالعین و بهشتیان یكدیگر را به ولادت فاطمه بشارت داده در آسمان نوری درخشان پدید آمد كه ملائكه تا آن روز چنان نوری را ندیده بودند و لذا اسم او را «زهراء» گذاشتند.

آن زن به خدیجه گفت: او را پاك و پاكیزه، آراسته و با بركت، در برگیر كه در نسل و ذریه اش بركت قرار داده شده است خدیجه حضرت را با شادی و خشنودی از دست او گرفته و پستان به دهانش گذارده و دهان او را پر از شیر كرد، فاطمه علیهاالسلام رشد جسمی خود را آغاز كرد به طوری كه در هر روز به اندازه یك ماه و در ماهی مانند كودكی كه در یك سال رشد كند پیشرفت داشت، درود خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش. [10] .

8- گفته شده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ابطح نشسته بود و


عمار بن یاسر، منذرین ضحضاح، ابوبكر، عمر، علی بن ابیطالب علیه السلام عباس بن عبدالمطلب و حمزه بن ابی طالب اطراف حضرت نشسته بودند، در این هنگام جبرئیل در قیافه و صورت عظیم خود بر آن حضرت نازل شد در حالیكه پرهای خود را طوری گسترده بود كه مشرق و مغرب جهان را فراگرفته بود، حضرت را صدا زده و گفت: ای محمد، خداوند علی اعلی سلام می رساند، امر می فرماید كه چهل روز از خدیجه كناره گیری كنی، از آنجا كه حضرت نسبت به خدیجه محبت و عشق فراوانی داشت انجام این كار برایش پر زحمت و یا مشقت بود.

به هر حال مدت چهل شبانه روز به شب زنده داری و گرفتن روزه مشغول شد و در روزهای آخر عمار بن یاسر را نزد حضرت خدیجه فرستاد و فرمود به او بگو كه كناره گیری من از تو از روی نارضایتی و دشمنی نیست بلكه پروردگار متعال بخاطر پیشرفت كار خود چنین دستوری به من داده است و تو جز به خوبی گمان دیگر نداشت باش، همانا خداوند متعال در هر روی چندین بار به وجود تو بر ملائكه بزرگ گرامی خود مباهات می كند، آن هنگام كه شب فرارسید و همه جا تاریك شد در خانه را به بند و به بستر آسایش برو من در خانه فاطمه بنت اسد خواهم بود. خدیجه هر روز از دوری حضرت بارها محزون و غمگین می شد، در چهلمین روز جبرئیل فرود آمده و گفت: ای محمد خداوند علی اعلی به تو سلام می رساند و دستور می دهد كه خود را آماده پذیرش هدیه و تحفه ای بنمائی، حضرت فرمود: ای جبرئیل، هدیه و تحفه پروردگار جهانیان چیست؟ عرض كرد: نمی دانم، در همین بین كه حضرت در این باره با جبرئیل صحبت می كرد، میكائیل فرود آمده و طبقی را كه سرپوشی از سندس یا استبرق بر روی آن افتاده بود آورده و پیش روی حضرت قرار داد، جبرئیل جلو آمده و گفت: ای محمد، پروردگارت به تو دستور می دهد كه امشب را با این غذا افطار كن.


علی بن ابیطالب می گوید: كه هر گاه رسول خدا می خواست افطار كند به من دستور می داد كه در خانه را بروی كسانی كه می خواهند افطار كنند باز كنم در آن شب مرا بر در خانه نشانیده و فرمود ای پسر ابی طالب این غذائی است كه بر دیگران حرام و فقط مخصوص من است.

حضرت می گوید: بر در خانه نشستم و رسول خدا به تنهائی آن طبق را پیش كشیده و سرپوش از آن برداشت خوشه هائی از خرما و انگور در آن بود حضرت به اندازه ای خورد كه سیر شد و با آشامیدن آب رفع تشنگی كرد و دستش را برای شتسشوی دراز كرد جبرئیل آب ریخت و میكائیل شست و اسرافیل با دستمال خشك كرد و زیادتی غذا به آسمان بالا رفت، بعد حضرت برای نماز از جا حركت كرد جبرئیل روی به او كرده و گفت: هم اكنون نماز خواندن بر تو حرام است تا اینكه به منزل خدیجه روی و با او هم بستر شوی زیرا خداوند به خود سوگند خورده كه امشب از صلب تو ذریه پاك و طیبه ای بیافریند، حضرت از جا برخاسته و به منزل خدیجه رفت.

خدیجه رضوان الله علیها گوید: من به تنهائی عادت كرده بودم و شب كه فرامی رسید سرم را پوشانیده، پوششم را درآورده در خانه ام را بسته و اذكار و اوراد لازمه را خوانده، چراغ را خاموش كرده و به بستر می رفتم در آن شب هنوز بین خواب و بیداری بودم كه رسول خدا پشت در آمده و در را كوبید، صدا زدم كیست كه حلقه خانه ای را می كوبد كه جز محمد هیچ كس نباید به آن حلقه دست زند؟ در این هنگام صدای ملیح و شیرین محمد را شنیدم كه می فرمود: در را باز كن، ای خدیجه، من محمدم.

خدیجه گوید: با خوشحالی از جا حركت كرده و در را باز كردم حضرت وارد منزل شد، عادت حضرت چنین بود كه هر وقت وارد خانه می شد آب طلبیده و برای خواندن نماز وضو می گرفت و به پا می خاست و با اختصار دو ركعت نماز می خواند و بعد به بستر می رفت، در آن شب آب


نطلبیده و برای نماز آماده نشد همینكه وارد شد بازوی مرا گرفته در بستر نشانیده و مزاح و شوخی را آغاز كرد و عمل زناشوئی انجام گرفت، سوگند به آن كسی كه آسمان را برافراشته و آب را از زمین جوشانیده حضرت از من دور نشده بود كه سنگینی وجود فاطمه را در شكم احساس كردم. [11] .

از این حدیث شریف مسائل و مطالب مهمه و مفیده ای به دست می آید كه دلالت بر والائی و جلالت مقام بهترین رسولان و مقام والای همسر بهترین جانشنیان و مادر امامان پاك صلوات الله علیهم اجمعین می كند.

یكی از آنها نزول جبرئیل است به شكل و صورت اصلیه اش بهمانگونه كه در آغاز بهثت نازل شده بودند چنانكه در كتاب بحار الانوار ج 16 صفحه 247 آمده است كه: «حضرت محمد در غار حراء بود كه جبرئیل از مشرق بر او طلوع كرد و تمام افق را تا مغرب فراگرفت.»

این گونه ظهور و طلوع بر وقوع كاری بزرگ و امری عظیم دلالت دارد. مطلب دیگر آنكه: اعتكاف چهل روزه حضرت در خانه فاطمه بنت اسد، و شب زنده داری و روزه های مكرر و كناره گیری از مردم و از همسر بزرگوارش خدیجه، شباهتی به دوران آغازین نزول وحی و روزهای نخستین قبل از بعثت داشت آری: در آن ایام آماده پذیرش تحفه الهی بود كه بزودی منشا پیدایش امامت و ولایت می شد بلكه او ریشه اصلی درخت نبوت بود، همانگونه كه از حضرت باقر علیه السلام وارد شده است. [12] .

مطلب دیگر آنكه حضرت سنت و روش همیشگی خود را در هنگام افطار ترك كرده و آن غذا را به خود اختصاص داده و دیگران را از ورود


به آن خانه منع كرد.

نكته دیگر آنكه: سنت خود را در تطهیر و وضو گرفتن به هنگام ورود به خانه و آماده شدن برای نماز قبل از خوابیدن ترك كرد كه این رها كردن سنت جاریه دلالت بر اهمیت آن موضوع دارد، پس خوب متوجه باشید.

پژوهش و روشنگری

آن چه كه از اخبار و روایات وارده از طریق اهل البیت علیهم السلام به دست می آید آنست كه تولد حضرت زهراء علیهاالسلام بعد از نزول وحی به حضرت رسول و بر فطرت اسلام بوده است برخلاف آن چه كه در برخی از كتب اهل سنت آمده در اینجا نمونه هائی از آن اخبار را می نگاریم:

1- علی بن الحسین علیهماالسلام در ضمن حدیث طولانی می فرماید: به جز فاطمه علیهاالسلام در دوران بعد از بعثت و بر فطرت اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خدیجه فرزند دیگری نداشت و خدیجه یك سال قبل از هجرت رحلت كرد و یك سال بعد از فوت او ابوطالب علیهاالسلام از دنیا رفت... [13] .

2- از حبیب سجستانی نقل شده است كه می گوید: از حضرت باقر علیه السلام شنیدم كه فرمود: فاطمه علیهاالسلام پنج سال بعد از بعثت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم متولد شد. [14] .

3- ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل می كند كه حضرت فاطمه در بیستم جمادی الاخری چهل و پنج سال بعد از تولد حضرت رسول متولد شد هشت سال در مكه و ده سال در مدینه و بعد از رحلت پدر بزرگوارش هفتاد و پنج روز زنده ماند. [15] .

4- ابن خشاب در تاریخ موالید و وفیات ائمه اهل البیت از مشایخ


حدیث خود از ابوجعفر حضرت محمد بن علی علیهماالسلام روایت كند كه: حضرت فاطمه پنج سال بعداز آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نبوت خود را آشكار فرمود و بعد از نزول وحی و در حالیكه قریش مشغول ساختمان خانه كعبه بودند متولد شد و در سن هیجده سالگی، هفتاد و پنج روز بعد از رحلت حضرت رسول دار دنیا را وداع گفت.

این جمله روایت ابن خشاب كه: «قریش مشغول ساختمان خانه كعبه بود» یا نزول وحی تطبیق نمی كند زیرا ساختمان كعبه توسط قریش پیش از بعثت حضرت رسول بود.

روایات و اخبار دیگری در جنب این روایات وجود دارد كه موید مضمامین آنها است مانند روایاتی كه می گوید حضرت به آسمان رفته و وارد بهشت شد و از میوه های بهشتی تناول فرمود، و بعد از آنكه مراجعت كرد با خدیجه هم بستر شده و نطفه حضرت فاطمه در همان شب از همان میوه ها منعقد شد و مسلم است كه معراج حضرت بعد از بعثت بوده است و اختلافی در این مساله وجود ندارد. [16] .

از قول عایشه روایت شده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی كه مرا به آسمان بردند و به بهشت واردم نمودند چشمم به درختی بس زیبا افتاد كه در بهشت از آن زیباتر و سپید برگ تر و ندیده بودم، یكی از میوه ها آن را چیده و خوردم كه تا آنزمان میوه ای از آن خوشمزه تر نخورده بودم آن میوه در صلب من نطفه ای شد، بعد از آنكه به زمین فرود آمدم با خدیجه هم بستر شوم و او به فاطمه حامله شد هرگاه كه مشتاق بوی بهشت می شدم بوی فاطمه را استشمام می كنم. [17] .

در كتاب «ذخائر العقبی» صفحه 36 و «ینابیع الموده/ 127» و


«المستدرك» تالیف حاكم 3/ 156 و «تاریخ بغداد» 5/ 87 امثال روایت فوق نقل شده است، و با توجه به این روایت عدم صحت روایاتی كه ولادت آن حضرت را پنج سال قبل از بعثت و نزول وحی می داند واضح و روشن می شود، و ممكن است گویندگان این مطلب را انگیزه های شوم و ناروا بوده كه می خواستند روایات مربوط به انعقاد نطفه و خلقت آن حضرت از میوه های بهشتی را رد كنند و یا دیگر اهداف و انگیزه های فاسدی كه در مغز بعضی از آنها وجود داشته است.

در اینجا مساله دیگری باقی می ماند كه اشاره به آن شایسته و سزاوار است و آن اینست كه ممكن است گفته شود اگر ولادت حضرت زهرا پنج سال بعد از بعثت باشد در آن صورت عمر مادرش حضرت خدیجه شصت سال می شود زیرا وی به هنگام ازدواج با حضرت رسول چهل ساله بود كه حضرت در آن هنگام بست و پنج سال داشت بعد از گذشت پنج سال از نزول وحی حضرت فاطمه متولد شد بنابراین سن حضرت در آن هنگام چهل و پنج و سن خدیجه شصت سال می شود و تولد و زایمان در این سن و سال در عین حال كه محال نیست عجیب و غریب و بی سابقه می باشد.

در پاسخ باید گفت: این یك امر طبیعی است زیرا وی در سن پنجاه و نه سالگی حامله شده و در شصت سالگی وضع حمل نموده و این مطلب در زنان قریش یك امر عادی و معمولی است، به علاوه كه در زمان و مدت عمر حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با حضرت رسول نظریات و اقوال دیگری نیز هست كه اگر آنها را پذیرفتیم اشكال از اصل بر طرف و ریشه كن می شود.

ابن حماد حنبلی گوید، بسیاری از مورخان ای قول را ترجیح داده اند كه عمر خدیجه در هنگام ازدواج با حضرت بست و هشت سال بوده


است. [18] بلاذری گوید: رسول خدا هنگامی كه با خدیجه ازدواج كرد بیست و پنج سال و خدیجه چهل سال داشت و این مطلب در نزد دانشمندان ثابت شده، و نیز گفته شده كه حضرت بیست و سه سال و خدیجه بیست و هشت سال [19] داشت،در كتاب بحارالانوار از ابن عباس و ابن حماد عین همین مطلب نقل شده و در كتاب «المناقب» تالیف ابن شهر آشوب آمده است كه: احمد بلاذری و ابوالقاسم كوفی در كتابهایشان و سید مرتضی در «الشافی» و ابوجعفر در «لتخلیص» نوشته اند كه حضرت رسول با خدیجه ازدواج كرد در حالیكه او باكره بود و قبلا ازدواجی نكرده بود، و موید این مطلب موضوعی است كه در دو كتاب «الانوار» و «البدع» آمده بدین معنی كه رقیه و زینب دختران هاله خواهر خدیجه بوده اند. [20] .



[1] مازندارني، شيخ مهدي، الكوكب الدري.

[2] مازنداراني، شيخ مهدي: الكوكب الدري/ 83 به نقل از «الخصائص الفاطميه.

[3] اهل سنت نوشته اند كه ميلاد آن حضرت پنج سال پيش از بعثت بوده است و شايد انگيزه اين گفتار آن بوده كه انعقاد نطفه اش را از سيب بهشتي كه حضرت در شب معراج تناول فرمود و معراج بعد از بعثت بوده است انكار است.

[4] قمي، حاج شيخ عباس، بيت الاحزان /5- 4.

[5] قمي، حاج شيخ عباس، بيت الاحزان /7.

[6] تاويل الايات 1/ 236- 237.

[7] روم/ 4.

[8] علامه مجلسي، بحارالانوار ج 43/ 18.

[9] گفته شده كه او صفوراء است.

[10] علامه مجلسي، بحارالانوار، 16/ 80.

[11] علامه مجلسي، بحارالانوار 16/ 78 -80.

[12] طريحي، مجمع البحرين، ماده شجر.

[13] كليني، محمد بن يعقوب، روضه كافي 340 / قم 536.

[14] مجلسي، بحارالانوار 43/ 9.

[15] مجلسي، بحارالانوار 43/ 9.

[16] اربلي، كشف الغمه 1/ 339.

[17] سيوطي، الدر المنثور 5/ 218، سوره الاسراء.

[18] شذرات الذهب، 1/ 14 در حوادث سال 11.

[19] بلاذري، انساب الاشراف، 1/ 98.

[20] ابن شهر آشوب، المناقب، 1/ 159 باب خويشاوندان و خدمتگذاران حضرت.